پرهامپرهام، تا این لحظه: 12 سال و 2 روز سن داره

پرهام یعنی مهربون

سلام

پنجمین نوشته 94 واسه پرهام گلم

سلام پسر گلم فرشته مهربونم دیشب داشتی میخوابیدی گفتی مامان ستاره های آسمون فرشته های مهربون هستن.... دیروز رفتیم دکتر البته این چهارمین دکتر بود بالاخره قرار شد 10 تیر عمل بشی 3تادکتر گفتن که باید لوزه های حلقوی ات رو در بیاریم بیش از اندازه بزرگه توکل به خدا نمیخوام الان بهش فکر کنم تا زمانش برسه اعصابم خرد میشه. اینجاروزی بود که رفتیم آزمایش دادی برای عمل.... رفته بودیم خونه خاله شیمااینا... 10اردیبهشت روز تولدت بود با ملیسا جون اینا رفته بودیم هایپراستار، بچه هایی که روز تولدشون برن اونجا هایپر یه کیک کوچولو میده.....   اینجا مامان باجی رو برده بودیم دکتر.....
6 خرداد 1394

چهارمین نوشته 94 واسه پرهام گلم

سلام گل گلی مامان تقریبا" یه ماهی نیومدم .پرهامی روز به روز داری بزرگتر میشی خوش تیپ تر،خوش زبون تر،مامانی تر....الان که دارم مینویسم لگوبازی میکنی بهم میگی مامان بیااینجا پیش من بشین ببین دارم چی درست میکنم چونکی دوست دارم.عزیزم چیزی که درست کرده بودی خراب شد ناراحت شدی و رفتی تو اتاقت و درو بستی. خب اومدی 10ثانیه هم طول نکشید الان هم شیر و کلوچه میخوری بهم میگی مامان بهم بگو یه دنیا دوست دارم ، دنیای من هزاران دنیا دوست دارم    
2 خرداد 1394
1